سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آن که از دنیا اندوهناک است ، از قضاى خدا خشمناک است . و آن که از مصیبتى که بدو رسیده گله آرد ، از پروردگار خود شکوه دارد و آن که نزد توانگر رفت و به خاطر مالدارى وى از خود خوارى نشان داد دو ثلث دینش را به باد داد ، و آن که قرآن خواند و مرد و راه به دوزخ برد از کسانى بود که آیات خدا را به فسوس گرفت و افسانه شمرد ، و آن که دلش به دوستى دنیا شیفته است دل وى به سه چیز آن چسبیده است : اندوهى که از او دست بر ندارد ، و حرصى که او را وانگذارد ، و آرزویى که آن را به چنگ نیارد . [نهج البلاغه]
دوشنبه 86 آذر 12 , ساعت 9:2 عصر

تک درختی در کویرم، همنشین سایه‏ام!

ریشه هایم در به در دنبال آب

شاخه‏هایم چون گدایان،

دستها را رو به سوی آسمانها برده‏اند

چشم من هم روزها غرق نگاه آسمانست

شاید او از خشکی چشمان من، قلبش بسوزد

ساعتی بر من بگرید...

 

تک درختی در کویرم!

همنشین سایه ام!

روزها و رهگذرها دیده‏ام

رهگذرهایی که روزی، در پناه سایه‏ام از غصه‏های خود سخنها گفته‏اند

شور و شیون ها براه انداخته‏اند

چون به زیر سایه ام خوابیده‏اند،

در کنارم اشکها باریده‏اند!

اشکهاشان روی خاک

ریشه هایم در به در دنبال آب...

 

تک درختی در کویرم

همنشین سایه ام

من تمام شاخ و برگم

من تمام بودنم، بوی دل آن رهگذرها می‏دهد

آن مسافر، آن غریب، آن آشنا...

آن که یک شب در کویرستان این خاک سیاه

همنشین ساعت تنهایی ام شد

او که بر من تکیه کرد و دردهایش را به جانم ریخت و رفت!

من اسیر بودن و تنهایی اش...

 

من درختم، تک درختم

من نگاهم رو به سوی آسمان ها

شاید از سوز دل این رهگذرها

او دلش بر من بسوزد

ساعتی بر من بگرید...   



آهستان....... تعطیل نمی‏شود!
[عناوین آرشیوشده]